شاپور جورکش را هنوز از نزدیک ندیدهام، اما میدانم که اگر دیداری میسر شود حتما زلفی در زبان و ادبیات به هم گره خواهیم زد و لحظات طولانی به گپ و گفت خواهیم نشست. در رثای روانشاد منصور اوجی نکاتی را ایشان در لایو اینستاگرام مطرح کرد که خوب است، با خود گفتمد برداشتهایم از گفتة این بزرگوار را، از آن نکتهها و نغزهایی که بیان شد، با خوانندگان این صفحه به اشتراک بگذارم. نخست غزلی از سعدی که تاثیر به سزایی در درک و فهم قاآنی شاعر به جا گذاشت، سپس نقد سعدی از مولانا در جواب غزلِ «بنمای رخ که باغ و گلستان آرزوست...» بیت سوم غزل سعدی نمونهای بود که جورکش آن را بر نقد عملی قاآنی نمونه آورده که تمام غزل را اینجا آوردهام:
یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم
گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم
چو التماس برآمد هلاک باکی نیست
کجاست تیر بلا گو بیا که من سپرم
ببند یک نفس ای آسمان دریچه صبح
بر آفتاب که امشب خوش است با قمرم
ندانم این شب قدر است یا ستاره روز
تویی برابر من یا خیال در نظرم
خوشا هوای گلستان و خواب در بستان
اگر نبودی تشویش بلبل سحرم
بدین دو دیده که امشب تو را همیبینم
دریغ باشد فردا که دیگری نگرم
روان تشنه برآساید از وجود فرات
مرا فرات ز سر برگذشت و تشنهترم
چو میندیدمت از شوق بیخبر بودم
کنون که با تو نشستم ز ذوق بیخبرم
سخن بگوی که بیگانه پیش ما کس نیست
به غیر شمع و همین ساعتش زبان ببرم
میان ما به جز این پیرهن نخواهد بود
و گر حجاب شود تا به دامنش بدرم
مگوی سعدی از این درد جان نخواهد برد
بگو کجا برم آن جان که از غمت ببرم
«سعدی»
******
جورکش میگوید: «نقد عَملی قاآنی از خودش به خاطر بیت سوم این غزل، و سوزاندن دفتر غزلیاتش. این متن بایستی پرورش یابد.
سعدی: کسی از من سیاه نامه تر دیده نیست
حافظ میگوید: سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم
اگر سعدی افصح المتکلمین است، پس در این بیت حافظ چرا جانانه تر و فصیح تر می سراید، و کلام را به زبان کوی و برزن نزدیکتر می کند...در عرفان ما می گویند که مرید باید یک قدم از مراد عقب تر باشد، اما میکل آنژ میگوید همواره شاگرد باید یک قدم از استاد جلوتر باشد. این تفاوتها است در فرهنگ شرق و غرب، در کسب و تحصیل علوم و... اینها غارت ادبی نیست، نوعی نقد است، سنت نقد کلاسیک ما بر پایه افزایش آگاهی و تنبه و تتبع در متون پیشینیان استوار بوده، در سنت نقد گذشتگان ما ضمن حریم داری، بر محتوا و فحوای کلام گذشتگان خود افزوده و حریم دری نمی کردند. به عنوان نمونه نقد غزلِ
بنمای رخ که باغ و گلستان آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست... از مولوی، با غزلِ
از جان برون نیامده جانانت آرزوست
زنار نابریده و ایمان آرزوست... از سعدی، نوعی نقد حریمدارانه بر پایه مدارا است که به قول شاپور جورکش: «در این غزل سعدی محتوای آسمانگرای مولانا را به زمین میکشد نوعی رنسانس خاموش در تفکرات ما به وجود می آورد، سعدی با طنز زیبایش، در عین حرمت گذاری و حریم داری، نقد اجتماعی خود را در رد عرفان خراسانی بوسعیدی مطرح می کند...
سعدی در این جهان که تویی ذره وار باش
گر جان به نزد حضرت سلطان آرزوست
سعدی در باب دوم بوستان، مولانا و تعلیمات او را نقد می کند
شنیدم که مردی است پاکیزه بوم
شناسا و رهرو در اقصای روم
جور کش میگوید: دانشگاههای ما به ویژه بزرگانی همچون زرین کوب با نقدهای خود، جلوی این رنسانس فکری را میگیرند، و نقد رفتن و نرفتن سعدی به ارضالروم، محتوای پنهان کار سعدی را در لایه های زیرین قرار می دهند.» .
پینوشت:
سعدی با سنت پرسشگری در علم معانی و برجسته کردن آن، به جز در بیت آخر، که مطالب و خبر و ندا است، هم نقد می کند و هم حریمداری، مولوی را دعوت به گفتگو و محاکات می کند، ایدئولوژی آسمانی مولانا را به پرسش می گیرد...همان طور که اگر در اساسالاقتباس تلاشهای تحول شعر توسط خواجه نصیر توسی دیده می شد، چه بسا نقد ساختار و محتوای شعر کلاسیک زودتر از نیما آغاز میشد. در شیوه کلاسیک، هنر را با هنر نقد میکردند، حافظ با غزلش، شاه نعمت الله ولی و سعدی را نقد میکرده، سعدی در غزلش با غزلی مولوی را نقد میکرده، نقد را در پهنه و گسترهی هنر، پرورش میداند، تا دیده شود. این امر موجب شده که هنر و ادبیات گسترهی بیشتری در ساخت و تولید متن در زبان میشود و بر اثر آن متنهای بیشتری در ادبیات گسترش یابد. همین جریان در ادبیات جهان نیز رخ داده است، هم بر نقد و هم بر تولید اثر! به عنوان نمونه: ویکتور هوگو داستان زاهد تبریزی بوستان را میخواند و کشیش شهر دینی را در بینوایان را میسازد، بورخس عطار را میخواند و هزارتوها را مینویسد، والت ویتمن، مولانا را میخواند و برگهای علف را می نویسد...!
(یاداشتهای مرتبط به الهیات شعر- رضا ترنیان)
باران کوچان...برچسب : نویسنده : rezatarniyan بازدید : 121